بحث حادث و قدیم بودن قرآن
سپس حسنیه در مورد یکی دیگر از ابحاث پر جنجال آن زمان ، یعنی حادث و قدیم بودن قرآن سخن آغاز نمود و گفت:
قرآن، معجزه حضرت محمّد صلی الله علیه و آله وسلم است و محمد موجودی حادث است، و حادث چگونه می تواند معجزه اش آن گونه که شما می گوئید، قدیم و ازلی باشد؟ اگر بگوئید این قرآنی که بر روی کاغذ و پوست است و میان دو جلد قرار دارد قدیم است، این سخنی گزاف و نادرست است، چون این قرآنی است که با دست نوشته شده و بدیهی است که آنچه کتابت شود حادث است نه قدیم و ازلی. و اگر بگوئید که کلام صوتیِ آن قدیم است، آن هم محال است، زیرا که بعضی از آیات قرآن از حیث زمان بر بعضی دیگر مقدم و هر یک به زمانی مقید و محصور است و هر چیزی که این چنین خصوصیتی داشته باشد قدیم نیست.
و اگر بگوئید منظور از قدیم بودن قرآن، قدیم بودن معانی آن است که از حروف و صوت آن فهمیده می شود، باید گفت معانی قرآن یا امر است و نهی و قصه و اخبار و یا وعده و وعید و یا ناسخ و منسوخ، و همه اینها خطاب به انسان است، حال اگر قرآن قدیم بوده باشد، به این معنا خواهد بود که قبل از اینکه انسان پا به عرصه وجود بگذارد، این خطاب ها متوجه او بوده است و این امری محال و بی معنا است، از این رو قدیم بودن قرآن، محال خواهد بود.
همچنین خدای متعال در مقام احتجاج با کافران می فرماید:
«فَلْیَأْتُوا بِحَدیثٍ مِثْلِه»(1) یعنی ای کافران اگر معتقدید که این قرآن سخن خدا نیست سخنی مانند آن بیاورید (که منظور از حدیث، در آیه، قرآن است و حدیث به چیز حادثی که قبلا نبوده و بعد بوجود آمده اطلاق می شود و این در مقابل قدیم است).
و همینطور در جای دیگر می فرماید: «ما یَأتیهِم مِنْ ذِکْرٍ مِنْ رَبِّهِم مُحْدَثٍ...»(2) که منظور از ذکر در این آیه، قرآن است چرا که در آیه «اِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْر وَ اِنّا لَهُ لَحافِظُون»(3) قرآن کریم را ذکر نام می نهد، چون اگر قرآن، قدیم باشد، لازم می آید که تمام انبیاء و اولیاء و صلحاء و حتی فاسقان و کافران که قصه آنها در قرآن آمده قدیم باشند.
حسنیه گفت: ای ابراهیم! گفتی خداوند قبل از آفریدن مخلوقات امر و نهی کرده و قبل از آنکه کسی رابیافریند فرموده: «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا...» و «یا اَیُّهَا النّاس اتَّقُوا...» و «یا اَیُّهَا النَّبیّ....»، ای ابراهیم سخن تو مثل این می ماند که شخصی در اتاقی تنها بنشیند و بگوید ای سعید بیا، و ای سلمان برو، و ای منصور برخیز، و ای حمید بنشین. و چون شخصی از او بپرسد چه کسی را می خواهی؟ و با که سخن می گوئی؟
بگوید که من در نظر دارم سی سال دیگر چند غلام بخرم و نام ایشان را سعید و سلمان و منصور و حمید و بگذارم و اینک دارم ایشان را صدا می زنم و با ایشان سخن می گویم.
بطور حتم هر عاقلی، چنین شخصی را که به معدوم امر و نهی می کند و با او سخن می گوید نادان و دیوانه به حساب خواهد آورد.
1- طور / 34.
2- انبیاء / 2.
3- یعنی هماناماذکر(قرآن) را فروفرستادیم وتحقیقا ماحافظ آن هستیم. حجر/9.
ای ابراهیم! آیا درست است که بخاطر ادعای غلط و نادرست کسانی مثل تو، به خداوند چیزی را نسبت دهند که به نادان ها و دیوانگان نسبت می دهند؟
چون سخن حسنیه به اینجا رسید، هارون دستور داد طبقی زر بیاورند و بر پای حسنیه بریزند.
همه اشراف و بزرگان که از شهرها و بلاد دیگر آمده بودند و در آن جلسه حضور داشتند ، حسنیه را تحسین کردند و بیشتر کسانی که از اطراف و اکناف در دار الخلافه حاضر شده بودند، مُهر محبت اهل بیت علیهم السلام بر جبین نهادند و حقیقت مذهب اهل بیت بر آنها ثابت گردید، امّا بخاطر تسلط بنی عباس آن را اظهار نکردند، اکثر علمای اشاعره(1) از شرمندگی سر بزیر افکنده و ابراهیم بر بالای صندلی زرین خجل و منفعل نشسته بود
نظرات شما عزیزان: